جدول جو
جدول جو

معنی بیت المال - جستجوی لغت در جدول جو

بیت المال
اموال عمومی متعلق به دولت اسلامی، خزانۀ دولت اسلامی
تصویری از بیت المال
تصویر بیت المال
فرهنگ فارسی عمید
بیت المال
داراکخانه گنجخانه محلی که کلیه غنایم و اموال پس از تقسیم و توزیع بین ذوی الحقوق در آنجا جمع میشد خزانه کل مملکت در عهد خلفا: (و هر روز هزار درم از مال خود بصدقه دادی نه از بیت المال، نره آلت رجولیست. یا بیت المالجی (المالچی)، کسی که از طرف سلطان متصدی بیت المال بود، کسی مه از طرف سلطان مسئول نگهداری اموال غایبان و یتیمان بود حاکم امور مجهول المالک (بقول تذکره الملوک در عهد صفویه قاضی رسما این سمت را داشته)
فرهنگ لغت هوشیار
بیت المال
((~. لْ))
خزانه کل مملکت
تصویری از بیت المال
تصویر بیت المال
فرهنگ فارسی معین
بیت المال
خزانه، خزینه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیت الغزل
تصویر بیت الغزل
بهترین بیت غزل، شعر برگزیدۀ غزل، شاه بیت غزل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیت الخلا
تصویر بیت الخلا
مستراح، جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بین الملل
تصویر بین الملل
بین المللی، مربوط به همه یا چند ملت مثلاً شرکت بین المللی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ نَلْ مِ لَ)
میان ملتهای مختلف. میان مردم سرزمینهای مختلف.
- مجمع بین الملل یا انترناسیونال (از فرانسه) ، نام چند مجمع بین المللی که سوسیالیستها و سازمانهای کارگری بمنظور هماهنگ ساختن سیاست خود برپا کردند. بین الملل اول مجمع بین المللی کارگران بود که در 1864 میلادی توسط کارل مارکس در لندن تشکیل شد. منظور از تشکیل این مجمع آن بود که کارگران جهان را برای اجرای هدفهائی که در مانیفست کمونیست (1848 میلادی) تشریح شده بود متحد سازد. اختلافاتی که در این مجمع بروز کرد باعث انحلال آن گردید (1874 میلادی) در 1889 میلادی بین الملل دوم مرکز خود را در بروکسل برقرار کرد. اغلب احزاب سوسیالیست جهان در این مجمع نمایندگانی داشتند این مجمع نیز با اختلافاتی روبرو شد. و بالاخره در جنگ جهانی اول منحل گردید. انقلاب بلشویکی (1917 میلادی) بین الملل سوم یا کمینترن را در مسکو تشکیل داد که در 1943 میلادی منحل شد. کوششهایی که توسط تروتسکی برای تأسیس بین الملل چهارم در مکزیک بعمل آمد (1937 میلادی) به نتیجه نرسید و اهمیت زیادی نیافت. (از دائره المعارف فارسی).
- بین الملل خصوصی، حقوق...، قسمتی از علم حقوق است که روابط میان افراد ملت را با افراد خارجی معین کند. (بین الملل خصوصی دکتر معظمی).
- بین المللی، آنچه مشترک بین ملتهای مختلف است: کنگرۀ بین المللی خاورشناسان.
- جنگ بین المللی. رجوع به همین ترکیب شود.
- زبان بین المللی، زبانی که مورد تکلم همه ملتها باشد (تاکنون چند زبان را بدین عنوان پیشنهاد کرده اند ولی هیچیک توفیق نیافته است مانند اسپرانتو)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ خَ)
پایخانه. (غیاث). بیت الفراغ. کنایه از متوضا و طهارتخانه و طهارت جای. دارالحدث. مستراح. آفتابه خانه. ادب خانه. آبخانه. جای ضرور. قدم جا. آبشتگاه. آبستگه. آبستگاه:
بود شعر هرکس که خالی ز لطف
مبر نام او را که بیت الخلاست.
کمال اسماعیل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ غَ زَ)
بیت انتخابی و بهتر. (غیاث) (بهار عجم). کنایه از بیت منتخب و گزیده است. (آنندراج). شاه بیت. بیتی که در غزل از دیگر ابیات برتر و بهتر باشد:
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفتست
آفرین برنفس دلکش و لفظ سخنش.
حافظ.
خالش میان ابرو الحق بجا فتاده
بیت الغزل نشانی از انتخاب دارد.
کلیم (از آنندراج).
رجوع به بیت القصیده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
در احکام نجوم برج پس از بیت النساء باشد و آن بیت هشتم است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُنْ نا)
آتشکده. (دهار). آتشگاه گبران. (مهذب الاسماء). رجوع بدان کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(بِ تُلْ)
قسمی مرغابی. (از المرصع) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طیور و ماهی و هر آنچه با آب الفت دارد و در آن زندگانی میکند و آن را بی الف و لام ’بنت ماء’ نیز گویند. و در جمع بنات الماء گویند. (از المرصع) ، قطع شدن (مایع از جریان). (فرهنگ فارسی معین). چون بند آمدن آب و خون و جز اینها، سد شدن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). بسته شدن. چون بند آمدن راه عبور و مرور، موقوف شدن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، متوقف شدن: باران بند آمد. (فرهنگ فارسی معین) ، حبس شدن نفس. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده) ، در بیت زیر ظاهراً مقید شدن است:
گرنه خاقانی مرا بند آمدی
دست بر خاقان و خان افشاندمی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 805)
لغت نامه دهخدا
(زَ تُلْ)
زیتون الماء. زیتون نارسیده که آنرا در آب نمک گذارند. (از دزی ج 1 صص 616- 617). رجوع به زیتون الماء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ)
کسی که از طرف سلطان بر بیت المال متصرف باشد. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به بیت المال شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ)
آب خانه. بیت الخلا. بیت التخلیه. بیت الفراغ. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
داراکخانه گنجخانه خانه ای که اموال متوفی را بعد از ظبط در آن نگهدارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت البول
تصویر بیت البول
مثانه
فرهنگ لغت هوشیار
مستراح، آبشتگاه، آبریزگاه آبشتگاه آبستگاه آبخانه آوتابه خانه ادبخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بین الملل
تصویر بین الملل
میان ملتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الغزل
تصویر بیت الغزل
شاهخان شاهبند بیت منتخب یک غزل شاه بیت قصیده: (شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است آفرین برنفس دلکش و لطف سخنش) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت المالچی
تصویر بیت المالچی
گنجور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیت الغزل
تصویر بیت الغزل
((~. غَ زَ))
بیت منتخب یک غزل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بین الملل
تصویر بین الملل
((بِ نُ لْ مِ لَ))
میان ملت ملت های مختلف
فرهنگ فارسی معین